خانم منصوری ، برای دیدنِ پسرش به محلِ تحصیل اون یعنی لندن رفت !
اونجا بود که متوجه شد یه دخترِ انگلیسی با پسرش هم اتاقیه !
شیر نری دلباخته ی آهوی ماده شد.
شیر نگران معشوق بود و میترسید بوسیله حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !!
نظر نویسنده:
البته این واسه این دنیاییه که انسانیت توش در حال گرد و خاک گرفته، وگرنه شیر وآهو کجا و...
دلم نمیاد اینو نگم:
انسان تنها موجود زنده ایست که به خداوند اعتقاد عقلی دارد، و تنها موجودی ست که گونه ای زندگی میکند که انگار خدایی وجود ندارد
از تصادف جان سالم به در برده بود و می گفت
زندگی اش را مدیون ماشین مدل بالایش است
...
ادامه مطلب ...
ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد، تا اینکه دروغی آرامم کند .
..................................................................
تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا
...
لحظه هایی است که بی مهابا ....
با کلماتی که به سادگی بر زبان می رانی ....
باران درد را بر ایوان آرزوهایم می کوبی! ...
به همین راحتی عاشقانه های فیروزه ایم را به دست آب می سپاری! ...
ویرانه ای به جای می ماند از فراموشی!!! ...
کاش اندکی مهربان تر ....
اندکی آرامتر بودی ....