با جیرجیرکها

دلم برای جیرجیرکها تنگ است

با جیرجیرکها

دلم برای جیرجیرکها تنگ است

_

WELCOME



داستان زیبا و شُک دهنده مادر ایرانی

خانم منصوری ، برای دیدنِ پسرش به محلِ تحصیل اون یعنی لندن رفت !

اونجا بود که متوجه شد یه دخترِ انگلیسی با پسرش هم اتاقیه !
مثلِ همه ی مامانای مسئولِ ایرانی کلی مشکوک شد ،
اما مسعود گفت : من میدونم چه فکری میکنی مامان !
ولی «ویکی» فقط هم اتاقیه منه !
یه هفته بعد از برگشتن مامانِ مسعود ، ویکی به مسعود گفت :
از وقتی مامانت رفته قندونِ نقره ی من گم شده !
یعنی مامانت اونو برداشته ؟
مسعود گفت : غیرممکنه ولی بهش ایمیل میزنم !
تو ایمیل خودش نوشت :
مامان عزیزم ! من نمیگم شما قندونو از خونه ی من برداشتی ،
و درضمن نمیگم که برنداشتی ! اما واقعیت اینه که از
وقتی شما رفتی تهران قندون گم شده !
با عشق … مسعود !
روز بعد ایمیل مادرِ مسعود :
پسر عزیزم! من نمیگم تو با ویکی رابطه داری،
و در ضمن نمیگم که رابطه نداری !
اما واقعیت اینه که اگه اون حداقل یه شب تو تختخوابِ خودش میخوابید ، حتما تا حالا قندونو پیدا کرده بود !
با عشق … مامان !

عشق شیر و آهو

شیر نری دلباخته‏ ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...

گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…

نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !!

 نظر نویسنده:

البته این واسه این دنیاییه که انسانیت توش در حال گرد و خاک گرفته، وگرنه شیر وآهو کجا و...

دلم نمیاد اینو نگم:

انسان تنها موجود زنده ایست که به خداوند اعتقاد عقلی دارد، و تنها موجودی ست که گونه ای زندگی میکند که انگار خدایی وجود ندارد

دلنوشته هایی عارفانه و زیبا با مـوضـوع خــُدا ...

از تصادف جان سالم به در برده بود و می گفت 

زندگی اش را مدیون ماشین مدل بالایش است

...

ادامه مطلب ...

جمله های عالی از آدم های عادی

جمله های عالی از آدم های عادی

ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد، تا اینکه دروغی آرامم کند .

..................................................................

تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!
یکی دیروز و یکی فردا

...


ادامه مطلب ...

به همین راحتی

لحظه هایی است که بی مهابا ....   

با کلماتی که به سادگی بر زبان می رانی ....

باران درد را بر ایوان آرزوهایم می کوبی! ...

به همین راحتی عاشقانه های فیروزه ایم را به دست آب می سپاری! ...

ویرانه ای به جای می ماند از فراموشی!!! ...

کاش اندکی مهربان تر ....

اندکی آرامتر بودی ....