با جیرجیرکها

با جیرجیرکها

دلم برای جیرجیرکها تنگ است
با جیرجیرکها

با جیرجیرکها

دلم برای جیرجیرکها تنگ است

لیوان و چای

دلم گرفته بود 

عاشقانه آرام میدیدم

کیسه چای با یک نخ  

به دل لیوان رفت...

سخنش را آهسته به لیوان میگفت . . .

و لیوان......

آرام آرام قرمز شد!  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد